هر روز…
این عشق یکطرفه را طی میکنم…
یکبار هم تو گامی بدین سو بردار…
نترس…!
جریمه اش با من!
اے دل لامصب یاد بگیـــ ـــر
اگہ ڪسے بہت گفت دوستت دارم
لُزوما بہ ایـטּ معنے نیست ڪہ...
ڪس دیگہ اے را دوست ندارد
دودی که از دهانم بیرون می آید...
دود سیگار نیست...
قلبم سوخته...
دود می کنه...
سکوت جاریست،
تنهایی حاکم سرزمین بی کسی ست،
میگویند خدا تنهاست ما که خدا نیستیم چرا این همه تنهاییم؟
بــی معــرفت !
دارمــ در دریــای اشــکـ هایــمـ
غــرق مـی شومــ ...
بــر نمیگــردی ؟
میــترسم خــاطــراتـت را فـ ـراموش کــنم ...!
چقدر دلم مي خواهد نامه بنويسم،
تمبر و پاکت هم هست و يک عالمه حرف
کاش کسي جايي منتظرم بود...
هیس…
حواس تنهایی ام را
با خاطرات
باتو بودن
پرت کرده ام…بگو کسی حرفی نزند…
بگذار
لحظه ای آرام بگیرم…
دیـــروز ، همیـــن حوالـــی
زلـــزله ای آمــد…
حـالا همـه حـالـمــ را می پـرسند !!!
بـی خـبـر از اینـ ـکـه ” مــن”
بـه ایـن لـرزیـدنـهـا
سالهـاسـتــ کـه عـادتـــ کـرده امـــ…
بـه لـرزشـهای شـدید شـانه هایـمــــ
و تـرکــــهای عمــیــق قــلــبــمـــ…
امـّـا هنـوز ” خـــوبــم !!! “
باورت گر بشود ...
گر نشودحرفی نیست...
اما نفسم میگیرد در هوایی که نفسهای تو نیست...
امشب تمام حوصله ام را در یک کلام کوچک در تو خلاصه کردم ..
ای کاش می شد یکبارهمین یکبار تکرار میشدی تکرار....
همیشه منتظر کسی باش
که تو رو با همه ی دیوونگیات و خل بازیات قبول داشته باشه
و تو رو به همه نشون بده و بگه:
این دیوونه خل..... عشق منه
گوشهایم را می گیرم ...
چشم هایم را می بندم ...
و زبانم را گاز می گیرم ...
ولــــی ...
حـــریـــفِ افکارم نمی شوم ...
چقـــدر دردنــــاک است ...
فــهــمــیــدن !
گاهی دلم می خواهد...
وحشیانه غرورت راپاره کنم!
قلبت را در مشتم بگیرم و بفشارم....
تا حال مرا لحظه ایی بفهمی...!
چمـدان امیـدمـ را مــے بندمــ
یادمــ باشـد خنـده ها و بوســہ هایمـ را جا نگـذارمــ
آری مسافــرمــ
تا دیار آغــوش ِ تـــــــــو چنـد فرسخــے بیــش نماندهــ
کمــے از دلتنگــے دور شده امـــ ..
بــے تابـــ نباش
کــہ این مقصـد هیچ گاه مبدا نخواهــد شـــد
مهمانــے کــہ میزبانــش نـگاه ِ تـو بــاشد
دیگـر رفتنــے نیستـــ ..
یکی بیاید
دست این خاطره ها را بگیرد
ببرد گردش ..
کلافه کرده اند مرا،
بس که نق می زنند به جانم ..
مـَـن دوسـتـت دارمـ ـهای ایـن آدمها را نـمـی خـواهـَم . . .
بـوسـه هـآیـشـآن بـه دردم نـمـیـخـورد !
قـولـ ـهایـشـآن قـانـعـم نـمـی کـنـد !
مـَـن تــِشــنـِـه یِ بــی تـَـفــاوتــی تـــُـواَم . . .
فقط كنارم باش. . . !
کاش نامت را
با خط بریل می نوشتند
صدا کردنت کافی نیست
شکوه تو و نامت را
باید لمس کرد
ایــن کــه در آن ، جـــا خــوش کـــرده ای ،
دل اســت ..
نــه شـــهـر ِ بـــــازی !
تـــــاب ِ بـــــازی نـــــدارد !
این روزها خســــته ام!
از دوری تو
از جاده های بی عبـــــوری که تو را به من نمی رساند ،
این روزها سخت محتاجــــم ،
محتاج وجود تو
محتاج داشتند............
ϰ-†нêmê§ |